حرفی شاید حسابی
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۱۶ ق.ظ
بسمه تعالییکی از مشکلات جدی روستای ما این است که
جوانها و دانش آموزان ما به مقولۀ درس کم اهمیت شده اند .وهمین مسئله باعث به وجود آمدن خیلی از
آسیبها برای جوانان شده استخوب که نگاه کنیم با این کم رنگی اهمیت
دادن به علم و درس در آیندۀ نه چندان دیر، وضعیت بدی یا بدتری را برای روستای
عزیزمان باید تصور کرد و این جای بسی نگرانی دارد که روستائی که به اطراف خود ، علم
و دین و اندیشه صادر میکرده ، خود فاقد آن شود !!این که جوان ما از روی بی کاری و بی فکری
رو به برخی کارها می آورد که برای هر جوانی به منزلۀ خراب کردن عمر و زندگی آینده
اش به حساب می آید به یقین می توان گفت یکی از عمده دلائلش عدم مشغله به درس است ،
چون جوانی که دنبال درس باشد کمتر فرصت این را دارد که به این گونه از کارها روی
آورد و شاید بتواند با یادگیری علم و دانش از رفتن به این وادی های خطرناک خود را
نجات دهد و حتی هم سنهای خود را هم از این مهلکه های ویران کننده رهائی دهد .حال
ما میشنویم که گفته میشود جوانان خراب شده اند و از این قبیل حرفها ، شاید
درست باشد ولی باید دید چه کسی واقعا خراب شده است جوان ما ، یا آن پدر و مادری که
برای جوانشان کارهای تربیتی نکرده اند !!باید دیدمان را به تربیت فرزندان و این
آیندگان کوچکمان عوض کنیم ، چرا هنوز برخی بر این باورند که باید با فرزند
دلبندشان مثل پدرانشان برخورد کنند ، مگر نشنیدیم روایت بسیار دقیق امیر المومنین
را که فرمود : فرزندان خود را برای بیست سال بعد از خود تربیت کنید . آیا ما عمل
می کنیم این فرمایشات اماممان را ؟؟به این فکر باشیم که اگر الان معلم تربیت
نکنیم سالهای بعد کسانی به فرزندانمان درس خواهند داد که شاید اصلا کاری به دین و
ایمان آنها نداشته باشند .باشد که پیش خدا جوابی برای این سؤالها
داشته باشیم !!برای
تربیت دینی فرزندانت چه کردی ؟در راه آگاهی بخشیدن به فرزندانت کاری
انجام دادی ؟اولین معلم فرزندانت تو بودی ، چقدر
برایشان معلمی کردی ؟برای این که در دامهای شیطان نیفتد تا 7
سال او را مطیع تو کردیم ، برایش چه کردی و چه یادش دادی ؟آیا به او فهماندی که با هرکسی نمی توان
دوستی کرد ؟چقدر قرآن به او آموختی ؟و هزاران سوال دیگر ..........
ادامه دارد ........
۹۲/۰۶/۲۰