الإمام الصادق علیه السلام : أتى رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله شابٌّ مِنَ الأَنصاراِ فَشَکا إلَیهِ الحاجَةَ ، فَقالَ لَهُ : تَزَوَّج . فَقالَ الشّابُّ : إنّی لأََستَحیی أن أعودَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله . فَلَحِقَهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنصاراِ ، فَقالَ : إنَّ لی بِنتا وَسیمَةً فَزَوَّجَها إیّاهُ . قالَ : فَوَسَّعَ اللّه ُ عَلَیهِ ، قالَ : فَأَتَى الشّابُّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَخبَرَهُ . فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : یا مَعشَرَ الشَّبابِ عَلَیکُم بِالباهِ . امام صادق علیه السلام : جوانى از انصار ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و از نیازمندى اش نزد ایشان ، شِکوه کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله به وى فرمود : «ازدواج کن!» . جوان گفت : خجالت مى کشم بار دیگر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله باز گردم [و بگویم که با دستِ خالى چگونه ازدواج کنم] . آن گاه ، مردى از انصار به وى رسید و گفت : دخترى زیبا دارم . آن گاه ، او را به ازدواج آن جوان در آورد . پس از آن ، خداوند ، گشایشى در زندگى او ، ایجاد کرد . جوان ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و داستان را باز گفت : آن گاه پیامبر خدا فرمود : «اى جوانان! بر شما باد ازدواج» . الکافی : ج 5 ص 330 ح 3 .
۱۹ دی ۹۳ ، ۱۷:۵۴