سرداری عزیز
چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۱۹ ب.ظ
شهید «سیدابوالقاسم احمدی »
ملیت : ایرانی - قرن
: 15 منبع :
قائم مقام فرمانده گردان حضرت امیرالمومنین(ع) تیپ 44قمربنی
هاشم(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
شهید «سیدابوالقاسم احمدی »در سال 1332 هجری خورشیدی در روستای«شیخ
شبان» دراستان «چهارمحال و بختیاری» و در یک خانواده بسیار مستضعف و مذهبی چشم به
جهان گشود و در دامن پرمهر و محبت پدر و مادر خویش پرورش یافت. وی تحصیلات ابتدائی
خود را در روستای خود با موفقیت پشت سر گذاشت و بعد از اتمام دورة ابتدائی آمادة
تحصیلات در دورة راهنمائی شد. اما به جهت اینکه زادگاه وی از داشتن مدرسة راهنمایی
محروم بود و برای ادامة تحصیل میبایست به خارج از روستا عزیمت مینمود و آن هم
مستلزم داشتن تمکن مالی بود، به دلیل فقر مالی نتوانست از تحصیلات در مقطع بالاتر
بهرهمند گردد. نامبرده بعد از اینکه از ادامة تحصیل ناامید گشت برای حمایت از
خانوادة خود به شغل کشاورزی و چوپانی همت گماشت و چند سالی از عمر پربرکت خود را
در این شغل سپری کرد.
به دلیل اینکه زندگیش تأمین نمیشد و نمیتوانست به نحو شایسته
خانوادة خود را مورد حمایت خود قرار دهد، به ناچار برای کسب روزی حلال راهی «
اصفهان» شد و نزد پسر دایی خود به شغل قلمزنی پرداخت. او با مشکلات زیادی از قبیل
دوری از خانواده، نداشتن مسکن و ... ، هرگز در مواجه با مشکلات و سختیها ابرو خم
نکرد و همیشه و در هر حال همچون کوهی مقاوم و استوار بود. به طوری که تا زمان
سربازیش در این شغل پابرجا ماند. در سال 1355 به خدمت سربازی اعزام شد و در اوج
پیروزی انقلاب اسلامی بود که خدمت سربازی را به اتمام رسانید.
در سال 1357 وهمزمان با اوج مبارزات مردم ایران به مبارزه با رژیم
طاغوت پرداخت. روزها در تظاهرات وفعالیتهای ضد طاغوت شرکت فعال داشت و شبها نیز
با همرزم خود، شهید یوسف حیدری جهت پخش اعلامیههای حضرت امام (ره) در محلههای
اصفهان مشغول فعالیت بود. به طوری چندبار از سوی ساواک شناسایی شد و مورد تعقیب
قرار گرفت.ا و مجبور شد که شبانه از اصفهان به روستای خود فرار کند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل کمیتة انقلاب عضو فعال کمیته شد
و چند صباحی در آنجا خدمت کرد و بعد از اینکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شکل
گرفت، وارد سپاه شده و تا پایان عمر شریف خود در این نهاد مقدس به انجام وظیفه
مشغول بود. نامبرده بعد از شروع جنگ تحمیلی به دفعات متعدد و در مسئولیتهای
گوناگون در مناطق جنگی حضور پیدا کرد. در عملیات والفجر 8 در جبهة جنوب هم مصدوم
شیمیایی شد وهم مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت، اما پس از استراحت کوتاهی تحمل
نکرد و مجدداً به جبهههای حق علیه باطل رهسپار شد.ا و تا پایان جنگ و اعلام آتشبس
به دفعات دیگر در مناطق جنگی حضور پیدا کرد. و رزمندگان اسلام طی چند سال نبرد
پیروزمندانه از وجود آن شهید عزیز در سمتهایی چون فرماندهی گروهان پیاده،
فرماندهی گروهان آموزش، مسئول واحد تدارکات، مسئول آتشبار در گردان ادوات، مسئول
موتوری یگان رزم و ... بهره بردند، سال 1371 برای گذراندن آموزش( دوره عالی) به«
تهران» اعزام گردید و پس از طی آموزش عالی به مدت یکسال پنجماه نیزدوره آموزشی
(واکنش سریع)راگذراند.اوبعد ازاین آموزشها به همرزمان خود در تیپ مستقل 44 قمر بنیهاشم(ع)
در منطقه «کردستان» و جنگلهای «آلواتان» و زندان «دولتو» ملحق شد.تا باقی مانده ضد
انقلاب را که دراین مناطق مزاحمتهایی برای مردم ایجاد می کردند را نابود کند. به
دنبال شایستگیها و توانمندیهایی که داشت به عنوان جانشین گردان تکاوری حضرت امیرالمومنین(ع)
منصوب شد، وی در اجرای مأموریتهای محوله بسیار با روحیه، پرتوان و با اراده وارد
عمل میشد. طوری که گروههای مرعوب دمکرات و ضدانقلاب را در اجرای نقشههای پلید
خود به زحمت می انداخت .
در چهاردهم آذر سال 1373 در یکی از گشتهای گروه تکاوری در منطقه
«کردستان» در ساعت 30/6 دقیقه صبح، در کمین عناصرضد انقلاب ازگروهک «دمکرات» افتاد
و علیرغم مقاومتهای شجاعانه به فیض شهادت نائل گردید.
آن چه می خوانید وصیت نامه به جا مانده از شهید ابوالقاسم احمدی است
که تنها 40 روز قبل از شهادتش به رشته تحریر درآمده است.
روحمان با یادش شاد
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون: ما از خدائیم و به سوی خدا بازمیگردیم.
با حمد وسپاس خداوند بزرگ که مرا آفرید و به من عقل و کمال و عزت عطا کرد و سلام
بر اولیاء و انبیاء پاکش و نورش در زمین، حضرت صاحبالعصر والزمان حجت ابن الحسن
و نائب بر حقش حضرت امام خمینی (ره) و فرزند برومند ایشان حضرت آیتالله خامنهای.
از آنجایی که همة ما روزی به این جهان پانهاده و ناگزیر روزی باید از این دنیا رخت
بربندیم؛ خود را موظف دانستم که چند کلمهای در باب وصیت بنویسیم انشاءالله که
مورد رضایت و قبول خداوند واقع شود.
بحمدالله اکنون که دارم وصیتنامه مینویسم در صحت و سلامت به سر میبرم و خداوند
را شاکرم که توفیق کتابت این را به من عنایت نمود.
در ابتدا سفارش میکنم به ترس از خدا و اقامة نماز در اول وقت. به من الهام شده
است که این مرخصی، استراحت آخر من است به همین خاطر میخواهم بعد از من صبور و
بردبار باشید. اول از بدهکاریهایم شروع میکنم. بنده حدود 7 هزار تومان بدهکارم
ولی در عوض از دونفر دیگر 140 هزار تومان طلب دارم که باید آنها را وصول و بدهیام
را پرداخت کنید. تا آنجا که یاد دارم نماز و روزة ترک شده ندارم و همة خمس مالم را
پرداخت نمودهام به غیر از 50 هزار تومانی که برای خرج ایام سوگواری خود کنار گذاشتهام.
در ضمن مراسم را در خانة خودم بگیرید.
در آخر سخنی با همسر محترم دارم:
همسر عزیزم امیدوارم که اگر در طول 16 سال زندگانی مشترک از این حقیر بدی دیدهای
به بزرگی خودت عفو بفرمائی و شما را سفارش میکنم که در این سوگ صبور و بردبار
باشی. من شما را به خدا و بچهها را به شما میسپارم و خواهشمندم تا آنجا که بشود
بگذارید بچهها به تحصیل خود ادامه دهند و به درجات عالی علمی برسند. من شما را به
عنوان وکیل و وصی بعد از خود انتخاب نمودهام. در ضمن مهریهات را هم به حساب حج
تمتع ریختهام.
من الله توفیق 01/4/1373
خداحافظ به امید آمرزش حق
۹۲/۰۲/۲۵